ناممكن است
با واژه هاي نقابدار
از رازهاي برهنه گفتن
واژه هاي كتك خورده
با زير چشم كبود
و دست هايي كه از تسمه هاي گره دار
شلاق خورده اند
به صداي بلند
حتي عطسه هاي رو به آفتاب
ممكن نيست
حتي آهي
كه گاهي به علمداري
آتش
از كاروان هاي غارت شده
حكايت مي كند
نه تنها فرياد
كه سكوت شمرده شمرده ات
برگي است
كه پرونده هاي مرگ زده را
قطور مي كند
ناممكن است
گل هاي قالي را
در گلدان هاي خالي
نهادن
و پروانه هاي
قاب شده را
به بادهاي موسمي
هديه دادن
و از سكوت سياه قلم ها
فرجام داستان هاي جنيني را
حدس زدن
و از صفحه هاي سپيد
شعرهاي نامكشوف را
خواندن
اينجا حتي
ممكن
ناممكن است
و سكوت
واجب !
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۷:۴۹ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
كلمه اي است
بر زبان روان آفرينش
و تيغ در نيام خفته ي تقدير
همواره بر سرش
جامد بود
از آن پس به نمو حيواني رسيد
و از مصدر مجرد قلبش
آرزوها مشتق شدند : حيوان آرزومند !
حال پريشان خود را نگريست
و در چشمه اي به تميزي اشك
صفات آينه ها را گريست
و توجه روحش
به فراموشي
معطوف گرديد
و جنس آسماني اش
به خاك اضافه گشت
گروهي گفتند : موجود بي دليلي است ـ فاعل مختار ـ
و اراده اش
سنگ هاي ازلي را
مي گرداند
كائنات به تمامي خاموش
و آينه دار صداي معطر اوست
كه پرچم فتح و سر بلندي را
ـ به علامت سكون و درماندگي علائم ديگر ـ
آبستن باد مي كند
و گروهي گفتند :
بنا شده بر ويراني است
ظرفي تهي شده از هيچ
كه زمان و مكانش
به تازيانه مي كوبند
ضمير بارز و برجسته اي
كه به خاك بر مي گردد !
و تركيب آسماني اش
به دست عوامل پنهان
پامال تجزيه مي گردد !
***
افسوس
كسي بي قيد و شرط
حركت شايسته اي به نام شكوهمندش نداد
و در غيابش
خطاب به نيستي
حرفي شبيه به كردار
اين گونه بر زبان نياورد :
انسان ، هميشه مبتداي بي خبري هاست !
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۷:۴۸ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
زني را كه خداوند
به او پيكري زيبا
و روحي دلنواز
بخشيده است
تنها با مهر مي توان دريافت
تنها با پاكي مي توان لمس كرد
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۷:۴۶ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
زندگي شايد آن لحظه مسدوديست
كه نگاه من ، در ني ني چشمان تو خود را ويران مي سازد
و در اين حسي است
كه من آن را با ادراك ماه و با در يافت ظلمت خواهم آميخت
در اتاقي كه به اندازه ي يك تنهاييست
دل من كه به اندازه ي يك عشقست
به بهانه هاي ساده ي خوشبختي خود مي نگرد
به زوال زيباي گل ها در گلدان
به نهالي كه تو در باغچه ي خانمان كاشته اي
و به آواز قناري ها
كه به اندازه ي يك پنجره مي خوانند
« فروغ فرخزاد »
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۷:۴۵ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بي تاب شدن عادت كم حوصله هاست
مثل عكس رخ مهتاب كه افتاده در آب
در دلم هستي و بين من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقي دارد
بال وقتي قفس پر زدن چلچله هاست
بي تو هر لحظه مرا بيم فرو ريختن است
مثل شهري كه به روي گسل زلزله هاست
باز مي پرسمت از مسئله دوري و عشق
و سكوت تو جواب همه مسئله هاست
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۷:۴۱ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)