لحظه ديدار تو نزديك است
باز من ديوانه ام , مستم
باز ميلرزد دلم , دستم
باز گويي در جهان ديگري هستم
هميشه اسم تو بوده , اول و آخر حرفام
بس كه اسم تورو خوندم , بوي تو داره نفسهام
عطر حرفاي قشنگت , قد يك صحرا شقايق
تو همون شرمي كه از اون , سرخ گونه هاي عاشق
از تنگناي محبس تاريكي
از منجلاب تيره ي دنيا
بانگ پر از نياز مرا بشنو
آه اي خداي قادر بي همتا
آه اي خدا چگونه ترا گويم
كز جسم خويش خسته و بيزارم
هرشب بر آستان جلال تو
گويي اميد جسم دگر دارم
اگر باران بودم آنقدر مي باريدم تا غبار غم هايت را بشويم،اگر ساز بودم زيباترين ملودي را برايت مي نواختم،اگر پروانه بودم به دورت مي چرخيدم ولي افسوس كه نه بارانم،نه سازم و نه پروانه اما به اندازه تمام دنيا دوستت دارم