اگر دنياي ما دنياي سنگ است
بدان سنگيني سنگ هم قشنگ است . . .
اگر دنياي ما دنياي درد است
بدان عاشق شدن از بحر رنج است . . .
اگر عاشق شدن پس يك گناه است
دل عاشق شكستن صد گناه است . . .
كلبه اي مي سازم ...
پشت تنهايي شب
زير اين سقف سياه
كه به زيبايي دل تنهاي تو باشد
پنجره هايش از عشق
سقفش از عطر بهار
رنگ ديوار اتاقش گل ياس
عكس لبخند تو را مي كوبم
روي ايوان حياط
تا كه هر صبح اقاقي ها را
از تو سرشار كنم
همه ي دلخوشي ام بودن توست
وچراغ شب تنهايي من
نور چشمان تو است
كاشكي در سبد احساسم
شاخه اي مريم بود
عطر آن را با عشق
توشه راه گل قاصدكي مي كردم
كه به تنهايي تو سربزند
تو به من نزديكي و خودت مي داني
شبنم يخ زده چشمانم
در زمستان سكوت
گرمي دست تو را مي طلبيد...
غروب شد ، خورشيد رفت
آفتابگردان دنبال خورشيد ميگشت
ناگهان ستارهاي چشمك زد
آفتابگردان سرش را پائين انداخت
آري ، گلها هيچوقت خيانت نميكنند…!
مي بندم اين دو چشم پرآتش را
تا ننگرد درون دو چشمانش
تا داغ و پر تپش نشود قلبم
از شعله نگاه پريشانش
مي بندم اين دو چشم پرآتش را
تا بگذرم ز وادي رسوائي
تا قلب خامشم نكشد فرياد
رو مي كنم به خلوت و تنهائي