همه عمر برندارم سر از اين خمار مستي
كه هنوز من نبودم كه تو در دلم نشستي
تو نه مثل آفتابي كه حضور و غيبت افتد
دگران روند و آيند و تو همچنان كه هستي
چه حكايت از فراقت كه نداشتم وليكن
تو چو روي باز كردي در ماجرا ببستي
نظري به دوستان كن كه هزار بار از آن به
كه تحيتي نويسي و هديتي فرستي
دل دردمند ما را كه اسير توست يارا
به وصال مرهمي نه چو به انتظار خستي
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۱۰:۳۸ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
در دايره اي كه آمدن ، رفتن ماست
آن را نه بدايت نه نهايت پيداست
كس مي نزند دمي در اين عالم راست
كاين آمدن از كجا و رفتن به كجاست
(حكيم عمر خيام )
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۱۰:۳۸ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
گذشتم هــمه عمــــــر و هر روز رفت
ز ديروز و هـــــر روز و امروز رفت
به شــــادي و گاهـــــــي در اين تيرگي
زماني خوش و گاه در ســــــــوز رفت
چو ديدم در اين خاطــــره بغـــــض دل
نيامد در آغــــوش و ديـــروز رفــــــت
نديـــــــد ايـــن دل خســـــــته از درد را
غـمــم ديد و با داغ لـــب دوز رفـــــــت
چه آتـــش زد و آتــــــش افــــــــروختـه
چه بي رحم و بي مهر و جان سوز رفت
شكســــــــــــت دلم ديد و در عاشــــــقي
زمينـــــم زد و جـــــمله پــــــيروز رفت
به پائــــيز دل فصــــل ســـــرما رســـيد
امــــــيدم كه كشـــت و به نـــوروز رفت
( ر - اميد )
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۱۰:۳۷ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
بـخـتـي دارم چــو چشـم خسـرو همــه خــواب
چـشمـي دارم چــو لعـل شـيـريـن همــه آب
جـسمـي دارم چــو جــان مجنــون همــه درد
جــاني دارم چــو زلــف ليلـي همــه تــاب
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۱۰:۳۴ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)