picap picap .

picap

پنج وارونه چه معني دارد؟ . . . " نكند يعني... يعني...همين نيمه سيب؟ "



"پنج وارونه چه معني دارد؟"

 

خواهر كوچكم از من پرسيد.


من به او خنديدم.


كمي آزرده وحيرت زده گفت:


"روي ديوار و درختان ديدم!"


باز هم خنديدم. (علي بداغي) گفت:


"ديروز خودم ديدم، مهران پسر همسايه


پنج وارونه به مينو مي داد."


آن قدر خنده برم داشت، كه طفلك ترسيد.


بغلش كردم و بوسيدم و با خود گفتم:


"بعدها، وقتي باريدن بي وقفه ي درد،


سقف كوتاه دلت را خم كرد،


بي گمان مي فهمي


پنج وارونه چه معني دارد."


رفت و سيبي آورد، نصف كرديم.


دمي خيره بر آن نيمه به نجوا مي گفت:


" نكند يعني... يعني...همين نيمه سيب؟ "


تن آن نيمه، تب خواهش بود.


گاز زد.


خنده ي لبهاي خدا را چيدم.


خيره بر نيمه ي گنديده ي خود، خنديدم.



(علي بداغي)



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۳۲ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

عكس بدون شرح . . .



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۳۲ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

. . . و من خسته از گشتن . . . "چقدر امروز بدون تو سخت گذشت"




كنار رودخانه تنها من بودم


و يك سنجاقك كه شتابزده مي گشت


شايد به دنبال... يك جفت ، يك همدل...همراز


و من خسته از گشتن


حال كه تو را يافته بودم ، ديگر توان رفتنم نبود


سنجاقك اميد داشت بيابد


و من فقط آرزو مي كردم


روزي به تو كه يافته بودم بگويم


"چقدر امروز بدون تو سخت گذشت"



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۳۱ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

با آن كه همچو جام شكستم به بزم تو ، باور نداشتم كه چنين واگذاريم . . .



باور نداشتم كه چنين واگذاريم


در موج خيز حادثه، تنها گذاريم



آمد بهار و عيد گذشت و نخواستي


يك دم قدم به چشم گهرزا گذاريم



چون سبزه ي دميده به سحر اي دوردست


بختم نداده ره كه به سر، پا گذاريم



خونم خورند با همه گردنكشي، كسان


گر در بساط غير چو مينا گذاريم



هر كس، نسيم وار، ز شاخم نصيب خواست


تا چند، چون شكوفه، به يغما گذاريم



عمري گذاشتي به دلم داغ غم، بيا


تا داغ بوسه نيز به سيما گذاريم



با آن كه همچو جام شكستم به بزم تو


باور نداشتم كه چنين واگذاريم



(سيمين بهبهاني)



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۳۰ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

پـرواز آرزو شده است برايــم... آرزويـي دست نيافتنـي... آرزويـي غيـر ممكـن...



خستـه ام... خستـه... خستـه از اين همه تلاش بـراي پـرواز...


خستـه ام از اين همـه شكـست ... بـالهاي پـروازم شكستـه اند...


ديگر ناي بـاز كـردن بـال هاي شكسته ام را نيز ندارم... چـه بـرسد به پـرواز...


پـرواز آرزو شده است برايــم... آرزويـي دست نيافتنـي... آرزويـي غيـر ممكـن...


آه! بـاد مي وزد... براي آخـرين بار بـالهاي شكسته ام را باز مي كنم


و خود را رهـا مي كنم در مسيـر بـاد... بـاد مـرا مي برد...


ابـر ها را مي بينم... و آسمـان آبي را... بـاد در گـوشم صدا مي كند...


و من مي دانم كه چه مي گـويد ...صدايش برايم آشنـاست...


صداي مـرگ ... صداي سـوگ !



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۳۰ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

چرا از مرگ ميترسيد ؟ چرا زين خواب جان آرام شيرين روي گردانيد ؟ چرا آغوش گرم مرگ را افسانه ميدانيد ؟



چرا از مرگ ميترسيد ؟

چرا زين خواب جان آرام شيرين روي گردانيد ؟

چرا آغوش گرم مرگ را افسانه ميدانيد ؟

...

مپنداريد بوم نااميدي باز

به بام خاطر من مي كند پرواز

مپنداريد جام جانم از اندوه لبريزاست

مگوييد اين سخن تلخ و غم انگيز است

...

مگر مي ، اين چراغ بزم جان مستي نمي آرد ؟

مگر افيون افسون كار

نهال بيخودي را در زمين جان نمي كارد ؟

مگر اين مي پرستي ها و مستي ها

براي يك نفس آسودگي از رنج هستي نيست ؟

مگر دنبال آرامش نمي گرديد ؟

چرا از مرگ مي ترسيد؟

...

كجا آرامشي از مرگ خوشتر كس تواند ديد؟

مي و افيون فريبي تيزبال و تند پروازند

اگر درمان اندوهند خماري جانگزا دارند

نمي بخشند جان خسته را آرامش جاويد

خوش آن مستي كه هشياري نمي بيند

...

چرا از مرگ مي ترسيد ؟

چرا آغوش گرم مرگ را افسانه ميدانيد ؟

بهشت جاودان آنجاست

گران خواب ابد ، در بستر گلبوي مرگ مهربان ، آنجاست !

سكوت جاوداني پاسدار شهر خاموشي است

...

همه ذرات هستي ، محو در روياي بي رنگ فراموشي ست

نه فريادي ، نه آهنگي ، نه آوايي

نه ديروزي ، نه امروزي ، نه فردايي

زمان در خواب بي فرجام

خوش آن خوابي كه كه بيداري نمي بيند

...

سر از بالين اندوه گران خويش برداريد

دراين دوران كه از آزادگي نام و نشاني نيست

در اين دوران كه هر جا هركه را زر در ترازو ، زور دربازوست

جهان را دست اين نامردم صدرنگ بسپاريد

كه كام از يكدگر گيرند و خون يكدگر ريزند

درين غوغا فرومانند و غوغاها برانگيزند

...

سر از بالين اندوه گران خويش برداريد

همه ، بر آستان مرگ راحت ، سر فرود آريد

چر آغوش گرم مرگ را افسانه مي دانيد؟

چرا از خواب جان آرام شيرين روي گردانيد ؟

چرا از مرگ مي ترسيد ؟



(فريدون مشيري)




برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۲۹ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

ناتوان گذشته ام ز كوچه ها ، نيمه جان رسيده ام به نيمه راه . . . مانده ام همه غم و همه خيال !



ناتوان گذشته ام ز كوچه ها


نيمه جان رسيده ام به نيمه راه


چون كلاغ خسته اي در اين غروب


مي برم به آشيان خود پناه


در گريز ازين زمان بي گذشت


در فغان از اين ملال بي زوال


رانده از بهشت عشق و آرزو


مانده ام همه غم و همه خيال


سر نهاده چون اسير خسته جان


در كمند روزگار بدسرشت


رو نهفته چون ستارگان كور


در غبار كهكشان سرنوشت


مي روم ز ديده ها نهان شوم


مي روم كه گريه در نهان كنم


يا مرا جدايي تو مي كشد


يا ترا دوباره مهربان كنم


اين زمان نشسته بي تو با خدا


آنكه با تو بود و با خدا نبود


مي كند هواي گريه هاي تلخ


آن كه خنده از لبش جدا نبود


بي تو من كجا روم كجا روم


هستي من از تو مانده يادگار من


به پاي خود به دامت آمدم


من مگر ز دست خود كنم فرار


تا لبم دگر نفس نمي رسد


ناله ام به گوش كس نمي رسد


مي رسي به كام دل كه بشنوي


ناله اي از ين قفس نمي رسد




(فريدون مشيري)



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۲۸ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

عكس منتخب (زيــباي طبيعت)



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۲۸ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

چون پرده برافتد نه تو ماني و نه من!(آره خيام،پس اي دوست بيا تا غم فردا نخوريم،يا حداقل كمتر بخوريم!)




اسرار ازل را نه تو داني و نه من

وين حرف معما نه تو خواني و نه من

هست از پس پرده  گفتگوي من و تو

چون پرده برافتد نه تو ماني و نه من



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۲۷ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

All occurred



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۲۶ توسط:picap موضوع: نظرات (0)