اي كــــــاش كيفرش آغـــــــوش تو باشـــــــــد . . .
همه با چاي و خرما افطار مي كنند
من با لبخند زيباي تو
اين رمضان را خدا بر من ببخشايد
كه بت پرست شدم
اي كاش كيفرش آغوش تو باشد...
(فهيمه صفاريه)
برچسب: ،
ادامه مطلب
همه با چاي و خرما افطار مي كنند
من با لبخند زيباي تو
اين رمضان را خدا بر من ببخشايد
كه بت پرست شدم
اي كاش كيفرش آغوش تو باشد...
(فهيمه صفاريه)
يه پروانه را با دستات مي گيري
بدش مي خواي ببيني زنده هست؟
انگشتاتو باز كني .... فرار ميكنه
محكم بگيري....مي ميره
دوست داشتن هم يه چيزي مثل پروانه هست
بايد باكره باشى، بايد پاك باشى!
براى آسايش خاطر مردانى كه پيش از تو پرده ها دريده اند !
چرايش را نميدانى فقط ميدانى قانون است ، سنت است ، دين است
قانون و سنت را ميدانى مردان ساخته اند
اما در خلوت مى انديشى به مرد بودن خدا و گاهى فكر ميكنى شايد خدا را نيز مردان ساخته اند !!!
ديدي اي غمگين تر از من
بعد از آن دير آشنايي
آمدي خواندي برايم
قصه ي تلخ جدايي
مانده ام سر در گريبان
بي تو در شب هاي غمگين
بي تو باشد همدم من
ياد پيمان هاي ديرين
آن گل سرخي كه دادي
در سكوت خانه پژمرد
آتش عشق و محبت
در خزان سينه افسرد
كنون نشسته در نگاهم
تصوير پر غرور چشمت
يك دم نمي رود از يادم
چشمه هاي پر نور چشمت
آن گل سرخي كه دادي
در سكوت خانه پژمرد
(ايرج جنتي عطايي)