. . . اینجا حتی ممکن ناممکن است و سکوت ، واجب !
ناممکن است
با واژه های نقابدار
از رازهای برهنه گفتن
واژه های کتک خورده
با زیر چشم کبود
و دست هایی که از تسمه های گره دار
شلاق خورده اند
به صدای بلند
حتی عطسه های رو به آفتاب
ممکن نیست
حتی آهی
که گاهی به علمداری
آتش
از کاروان های غارت شده
حکایت می کند
نه تنها فریاد
که سکوت شمرده شمرده ات
برگی است
که پرونده های مرگ زده را
قطور می کند
ناممکن است
گل های قالی را
در گلدان های خالی
نهادن
و پروانه های
قاب شده را
به بادهای موسمی
هدیه دادن
و از سکوت سیاه قلم ها
فرجام داستان های جنینی را
حدس زدن
و از صفحه های سپید
شعرهای نامکشوف را
خواندن
اینجا حتی
ممکن
ناممکن است
و سکوت
واجب !
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: