يك نشان از زندگي در من كه نيست ، سالها پيش از تولد مرده ام....
در تمام ساقه ي احساس من
باز مي پيچد نگاه روشني
خوب مي فهمم كه ميخواهد مرا
باز مي گويد تو دنياي مني
كاش مي شد تا كه مي گفتم به او
دختر رويا و شعرش نيستم
من اسير غربتي ديرينه ام
كاش ميشد تا بگويم كيستم!؟
اين وسط او عشق ميخواهد ز من
من كه سنگي سرد و تيپاخورده ام
يك نشان از زندگي در من كه نيست
سالها پيش از تولد مرده ام....
برچسب: ،
ادامه مطلب