قاصدك ! هان ، چه خبر آوردي ؟
از كجا وز كه خبر آوردي ؟
خوش خبر باشي ، اما، اما
گرد بام و در من
بي ثمر ميگردي
انتظار خبري نيست مرا
نه ز ياري نه ز ديّار و دياري باري
برو آنجا كه بود چشمي و گوشي با كس
برو آنجا كه تو را منتظرند
قاصدك
در دل من همه كورند و كرند
قاصدك! هان ، ولي ... آخر ... اي واي
راستي آيا رفتي با باد ؟
با توام ، آي! كجا رفتي ؟ آي
راستي آيا جايي خبري هست هنوز ؟
مانده خاكستر گرمي ، جايي ؟
در اجاقي طمع شعله نمي بندم
خردك شرري هست هنوز ؟
قاصدك!
ابرهاي همه عالم شب و روز
در دلم مي گريند ...
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۱:۱۵ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
باز آي و بر چشمم نشين اي دل ستان نازنين
كاشوب و فرياد از زمين بر آسمانم مي رود
در رفتن جان از بدن گويند هر نوعي سخن
من خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم مي رود
من مانده ام مهجور از او بي چاره و رنجور از او
گويي كه نيشي دور از او در استخوانم مي رود
گفتم به نيرنگ و فسون پنهان كنم ريش درون
پنهان نمي ماند كه خون بر آستانم مي رود
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۱:۱۵ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
انسان به خدا گفت:خدايا به من همه چيز بده تا از زندگي لذت ببرم،خدا گفت:من به تو زندگي دادم تا از همه چيز لذت ببري
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۱:۰۹ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
يك نفر ... يك جائى ... تمام روياهاش توئى ...
وقتى به تو فكر ميكنه , احساس ميكنه كه زندگى واقعاباارزشه ...
پس هروقت دلت گرفت ... اين حقيقت روبخاطرداشته باش ...
يه نفر ... يه جائى ... بيقرارته ...
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۱:۰۹ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)