وقتي تنها هستم ........
نه اينكه من با كسي نيستم ......
كسي با من نيست!
شب شد تمام كس من ....
سهم هر كس از اين دنيا چيزي بود
شايد سهم ما هم تنهايي
از تنهايي نمي نالم كه تنها بودن
بهتر از با همگان بودن است
كاش در خاطره اي نمانم و نمي مانم !
مي خواهم تنهاييم را به كسي ندهم كه باز
مرا تنها از خود براند
عمري ناله ها را پنهان كردم تا رهگذري از ترحم تنهاييم را پر نكند
حال مي فهمم چه آسان مي شود
فراموش شد و چه آسان تنها بود ...
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۸:۰۳ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
بر خاك بخواب نازنين تختي نيست
آواره شدن حكايت سختي نيست
از پاكي اشكهاي خود فهميدم
لبخند هميشه راز خوشبختي نيست
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۸:۰۲ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
تنها دليل من كه خدا هست و اين جهان زيباست
و اين حيات عزيز و گرانبهاست لبخند چشم توست
هر چند با تبسم شيرينت آنچنان از خويش مي روم كه نميبيبنمش درست
لبخند چشم تو در چشم من وجود خدا را
آواز مي دهد
در جسم من تمامي روح حيات را پرواز مي دهد
جان مرا كه دوريت از من گرفته است
شيرين و خوش دوباره به من باز مي دهد.
(فريدون مشيري)
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۸:۰۲ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
صحنه هاي زشت و زيبا
در تماشا خانه ي دنيا فراوان است
چهره آراي جهان
نقش آفرين عشق و مرگ
صحنه ها را كارگردان است
عشق هستي بخش روح كائنات
مرگ سامان ساز قانون حيات
با نسيم صبحگاهي پرده بالا مي رود
بال خونين كبوتر زير چنگال عقاب
بر رخ گل بوسه هاي آفتاب
گردن آهو به دندان پلنگ
بازي پروانه ها در سوسنستاني عطر و رنگ
خشم دريا موج كوبنده بلاي مرگبار
نوشداروي زلال آب پاي كشتزار
لرزه اي سنگين بر اندام زمين
غارت جان هزاران نازنين
ساغر افشاني كند خورشيد تاك
بوي جان باز آورد از جنس خاك
آنچه انون حيات است و دوام كائنات
گر سراپا نوش و نيش
من سر تسليم مي آرم به پيش
آنچه ويران مي كند روح را
بي رحمي انسان به انسان است
(فريدون مشيري)
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۸:۰۱ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)

الان فقط دوست دارم داد بزنم
فرياد
چنان كه گوش همه ي اونايي كه اطرافم هستند كر بشن
چرا نمي فهمي؟
چرا ؟
لعنت بر تو لعنت بر من
لعنت به راحتي ...
لعنت به حرفهايي كه معلوم نيست چرا زده مي شه بدون هيچ دليل خاصي

برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۸:۰۱ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
شرمنده از خود نيستم گر چون مسيحا
آنجا كه فرياد از جگر بايد كشيدن
من با صبوري بر جگر دندان فشردم
اما اگر پيكار با نابخردان را
شمشير بايد مي گرفتم
برمن مگيري ، من به راه مهر رفتم
در چشم من شمشير در مشت
يعني كسي را مي توان كشت
(فريدون مشيري)
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۸:۰۰ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
مردمان گر يكدگر را مي درند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند
اين كه انسان هست اين سان دردمند
گرگ ها فرمانروايي مي كنند
(فريدون مشيري)
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۷:۵۹ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
اشتباه از ما بود كه خواب سر چشمه را
در خيال پياله مي ديديم
دست هامان خالي
دل هامان پر
گفتگوهامان مثلا يعني ما !
كاش مي دانستيم
هيچ پروانه اي پريروز پيلگي خويش را به ياد نمي آورد
حالا مهم نيست كه تشنه به روياي آب مي ميريم !
از خانه كه مي آيي
يك دستمال سفيد ، پاكتي سيگار ، گزينه شعر فروغ ،
و تحملي طولاني بياور
احتمال گريستن ما بسيار است !
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۷:۵۸ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
گر بدينسان زيست بايد پست
من چه بي شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوائي نياويزم
بر بلند كاج خشك كوچه ي بنبست
گر بدينسان مرد بايد پاك
من چه ناكامم اگر نفشانم از ايمان خود چون كوه
يادگار جاوداني برتر از اين بي بقاي خاك
( احمد شاملو )
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۷:۵۸ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
شبهاي بلند بي عبادت چه كنم
طبعم به گناه كرده عادت چه كنم
گويند كريميست كه گنه مي بخشد
گيرم كه ببخشد از خجالت چه كنم ...؟
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۷:۵۷ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)