picap picap .

picap

پـرواز آرزو شده است برایــم... آرزویـی دست نیافتنـی... آرزویـی غیـر ممکـن...



خستـه ام... خستـه... خستـه از این همه تلاش بـرای پـرواز...


خستـه ام از این همـه شکـست ... بـالهای پـروازم شکستـه اند...


دیگر نای بـاز کـردن بـال های شکسته ام را نیز ندارم... چـه بـرسد به پـرواز...


پـرواز آرزو شده است برایــم... آرزویـی دست نیافتنـی... آرزویـی غیـر ممکـن...


آه! بـاد می وزد... برای آخـرین بار بـالهای شکسته ام را باز می کنم


و خود را رهـا می کنم در مسیـر بـاد... بـاد مـرا می برد...


ابـر ها را می بینم... و آسمـان آبی را... بـاد در گـوشم صدا می کند...


و من می دانم که چه می گـوید ...صدایش برایم آشنـاست...


صدای مـرگ ... صدای سـوگ !



برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۳۰ توسط:picap موضوع: نظرات (0)