picap picap .

picap

... یک روز کسی نیز برای ما شعر خواهد گفت

 

image by fotos.blogfa.com

نا امید نیستم

از امید بگویم

آنچه هست

یأس مطلق نیست

عاقبت یک کلید

به قفل زنگار گرفته ی ما نیز می خورد

همان ماه

که به پنجره های دیگران می تابد

به پنجره های ما نیز

خواهد تابید

فقر ما را زیبا کرده است

یک روز

کسی نیز برای ما شعر خواهد گفت



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۰۵:۵۳ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

این بیهودگی را زندگی نام کردیم




لحظه ها را روز کردیم

روزها را ماه کردیم

ماهها را سال کردیم

این بیهودگی را زندگی نام کردیم



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۰۵:۵۲ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

... با توام ای دلشوره شیرین

 

image by fotos.blogfa.com

 

 

با توام ای شور !

 

ای دلشوره شیرین !

 

با توام

 

ای شادی غمگین !



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۰۵:۵۲ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

من از دست رفته ام ، چون پرستویی بی آشیان که بر ایوان خانه ای جان سپرده...




من درونم پر از فریاد است ، فریادی در گلو خاموش مانده


چون آتشفشانی خفته ام ، اما لبهایم بی صدا و بی تحرک است


گاهی لبخندی چون عروسک خیمه شب بازی بر روی لبانم نقش شادمانی را بازی می کند


و گاهی اشک پهنای صورتم را می پیماید و بر گونه هایم سیلی می نوازد


دلم می گیرد از آدمکهای خاکی زمانه ، وقتی نگاه هایشان پر از فریب است و زبانشان آلوده به نیرنگ


می رنجم از گستاخی زمانه که نگاهم را به چاشنی غم آغشته


و قلب دریایی ام را پر از ترکهای التیام نیافته ساخته است


نیاز دستانم بی پاسخ مانده ، آیا خدا مرا از یاد برده ...؟!


روزگاری پر از عشق و احساس بودم اما هیچ کس پاکی احساسم را درک نکرد


من از دست رفته ام ، چون پرستویی بی آشیان که بر ایوان خانه ای جان سپرده ...


چون ماهی بی آب ، چون پرنده ای در قفس



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۰۵:۵۱ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

من گمان میکردم دوستی همچون سروی سرسبز چهار فصلش همه آراستگی است،من چه می دانستم هیبت باد زمستانی هست



من گمان می کردم

دوستی همچون سروی سرسبز

چهار فصلش همه آراستگی است

من چه می دانستم...

هیبت باد زمستانی هست

من چه میدانستم...

سبزه می پژمرد از بی آبی

سبزه یخ میرند از سردی دی

من چه میدانستم...

دل هرکس دل نیست

قلبها صیقلی از آهن و سنگ

قلبها بی خبر از عاطفه اند

سخن از مهر من و جور تو نیست

سخن از متلاشی شدن دوستی است

و عبث بودن پندار سرور آور مهر



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۰۵:۵۰ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

... پشت هر واژه سوءتفاهمی جیغ می کشد

 

image by fotos.blogfa.com

 

قرارمان این است

حرفی نمی زنیم

بگذار حوصله ی شب نشینی مان از سکوت سر برود

دیگر مطمئنم که پشت هر واژه

سوءتفاهمی جیغ می کشد

دیگر مطمئنم که کافی نیست

نه چای گرم

نه قهوه

نه دم کرده ی گیاهی از این دست

برای فرو بردن بغضی بزرگ

که گیر کرده پشت سیب گلویم ...



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۰۵:۵۰ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

... سکوت تلخ

 

image by fotos.blogfa.com

 

دردهایم رابرایت گفته ام

 

بشنو اکنون

 

این سکوت تلخ را ...



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۰۵:۴۹ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

... حرف نا هموار را هموار کردن مشکل است

 

image by fotos.blogfa.com

 

دل که رنجید از کسی

خرسند کردن مشکل است

شیشه ی بشکسته را

پیوند کردن مشکل است

کوه را با آن بزرگی می توان هموار کرد

حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است ...



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۰۵:۴۸ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

...  عذاب دختری باکره با من است

 

image by fotos.blogfa.com

 

بعد از این چار میخ بوسه

رهایم نکنی ها

گیرم زبان مرا

جذام سکوت رخوت آوری خورده است

گیرم

عذاب دختری باکره با من است

و خواب سینه ریز مردی آویخته از هیچ . . .

دستان من که از گریبان تو آمده اند

حالا اشاره کنم به

فواره یخ بزند ؟

قطار پرنده بنشیند ؟

و تابوت بافته ای از دستک تاک همسایه

مرا بجنباند ؟



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۰۵:۴۸ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

نگاهم کن نگاهم کن ، مرا چون زورقی خسته در این گرداب تنهایی




نگاهم کن نگاهم کن ، ببین این منم که مثل سایه ای بی جان بدنبال تو می آیم

نگاهم کن نگاهم کن ، بجز چشمان زیبایت نگاه مهربانی من نمی خواهم

نگاهم کن نگاهم کن مرا چون زورقی خسته در این گرداب تنهایی

کسی جز تو نمی خواند مرا ، کس این چنین رنجور و دل خسته نمی خواهد

برای شادی روح شکسته ، همان روحی که با عشقت گسسته

به آن عهدی که با قلب تو بسته

ولی قلبت ....

نگاهم کن نگاهم کن



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۰۵:۴۶ توسط:picap موضوع: نظرات (0)