باز آی که تا به خود نیازم بینی
بیداری شبهای درازم بینی
نی نی غلطم که خود فراق تو مرا
کی زنده رها کند که بازم بینی
هر روز دلم در غم تو زار تر است
وز من دل بی رحم تو بی زار تر است
بگذاشتیم غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادار تر است
برمن در وصل بسته میدارد دوست
دل را به عنا شکسته می دارد دوست
زین پس منو دل شکستگی بر در اوست
چون دوست دل شکسته می دارد دوست
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۱۱:۳۵ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
ما لعبتکانیم و فلک لعبتباز،
از روی حقیقتی نه از روی مجاز؛
یک چند درین بساط بازی کردیم،
رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
But helpless Pieces of the Game He plays
Upon this Chequer-board of Nights and Days;
Hither and thither moves, and checks, and slays,
And one by one back in the Closet lays
(حکیم عمر خیام)
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۱۱:۳۳ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس آه روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها ، تنها بجرم این آه
او سرسپرده می خواست ، من دل سپرده بودم
یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس آه خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم
وقتی غروب می شد ، وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم
( محمد علی بهمنی )
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۱۱:۳۳ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
به نوزادی که
تازه از خواب تولد برهاسته ، بنگر
بنگر به نگاه پاک و غریبش
و صدایی که با ملائک هم نواست
و تپش قلبش چون
تیک تاک ساعتی
که تازه کوک شده
تازه
برای
دنیایی که
با همه کس
حتی ، زمان غریبه است
( پروانه فتاحی طاری )
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۱۱:۳۲ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)