picap picap .

picap

حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست (تقدیم به تو)



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۳:۰۰ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض... (یک طرف خاطره ها،یک طرف فاصله ها)



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۳:۰۰ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

رفتیم و کس نگفت ز یاران که یار کو؟ . . . . آن رفته ی شکسته دل بی‌قرار کو؟



رفتیم و کس نگفت ز یاران که یار کو؟


آن رفته ی شکسته دل بی‌قرار کو؟


چون روزگار غم که رود رفته‌ایم و


یار حق بود اگر نگفت که آن روزگار کو؟


چون می‌روم به بستر خود می‌کشد خروش


هر ذرّه‌ی تنم به نیازی که یار کو؟


آرید خنجری که مرا سینه خسته شد


از بس که دل تپید که راه فرار کو؟


آن شعله‌ی نگاه پر از آرزو چه شد؟


وان بوسه‌های گرم فزون از شمار کو؟


آن سینه یی که جای سرم بود از چه نیست؟


آن دست شوق و آن نفس پُر شرار کو؟


رو کرد نوبهار و به هر جا گلی شکفت


در من دلی که بشکفد از نوبهار کو؟


گفتی که اختیار کنم ترک یاد او


خوش گفته‌ای ولیک بگو اختیار کو؟




(سیمین بهبهانی)



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۵۹ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام ، بیا ذوب کن در کف دست من . . . جرم نورانی عشق را



صدا کن مرا ، صدای تو خوب است


صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است


که در انتهای صمیمیت حزن می روید


در ابعاد این عصر خاموش


من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم


بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است


و تنهایی من ، شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد


و خاصیت عشق این است . . .


کسی نیست ، بیا زندگی را بدزدیم


آن وقت ، میان دو دیدار قسمت کنیم


بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم


بیا زودتر چیزها را ببینیم


ببین ،عقربک های فواره در صفحه ساعت


حوض زمان را به گردی بدل می کنند


بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام


بیا ذوب کن در کف دست من


جرم نورانی عشق را


مرا گرم کن . . .




(سهراب سپهری)



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۵۸ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

به چه دل خوش کرده ای!؟  . . .  تکاندن برف، از شانه های آدم برفی؟



به شانه ام زدی


که تنهایی ام را تکانده باشی


به چه دل خوش کرده ای!؟


تکاندن برف، از شانه های آدم برفی؟




(گروس عبدالملکیان)



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۵۸ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

ای اشک من، خیز و پرده مشو پیش چشم ترم... به جز این اشک سوزان ، دل نا امیدم گواهی ندارد ، خدا داند

Image By Fotos.Blogfa.Com



ای بی وفا راز دل بشنو ، از خموشی من


این سکوت مرا ناشنیده مگیر ای آشنا


چشم دل بگشا ، حال من بنگر


سوز و ساز دلم را ندیده مگیر


امشب که تو در کنار منی ، غمگسار منی


سایه از سر من تا سپیده مگیر


ای اشک من ، خیز و پرده مشو پیش چشم ترم


وقت دیدن او ، راه دیده مگیر


دل دیوانه ی من به غیر از محبت گناهی ندارد ، خدا داند


شده چون مرغ طوفان که جز بی پناهی ، پناهی ندارد ، خدا داند


منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند


به جز این اشک سوزان ، دل نا امیدم گواهی ندارد ، خدا داند 


دلم گیرد هر زمان بهانه ی تو ، سرم دارد شور جاودانه ی تو


روی دل بود به سوی آستانه ی تو


تا آید شب در میان تیرگی ها


گشاید تن ، روح من به شور و غوغا


رو کند چو مرغ وحشی ، سوی خانه تو



ای بی وفا راز دل بشنو ، از خموشی من


این سکوت مرا ناشنیده مگیر ای آشنا


چشم دل بگشا ، حال من بنگر


سوز و ساز دلم را ندیده مگیر


امشب که تو در کنار منی ، غمگسار منی


سایه از سر من تا سپیده مگیر


ای اشک من ، خیز و پرده مشو پیش چشم ترم


وقت دیدن او راه دیده مگیر




(بهادر یگانه)

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۵۶ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

ای روزهای خوب که در راهید! ای جاده های گم شده در مه! ای روزهای سخت ادامه! از پشت لحظه ها به در آیید!

 


 

این روزها که می گذرد


هرروز احساس می کنم که مرا


از عمق جاده های مه آلود


یک آشنای دور صدا میزند


آهنگ آشنای صدای او


مثل عبور نور ، مثل عبور نوروز


مثل صدای آمدن روز است


آن روز که ناگزیر می آید


آن روز ، پرواز دستهای صمیمی


در جستجوی دوست آغاز می شود


روزی که دست خواهش ، کوتاه


روزی که التماس گناه است


و زانوان خسته ی مغرور


جز پیش پای عشق


با خاک آشنا نشونـد


روزی که سبز ، زرد نباشد


گلها اجازه داشته باشند


هر جا که دوست داشته باشند، بشکفند


دلها اجازه داشته باشند


هر جا که نیاز داشته باشند، بشکنند


ای روزهای خوب که در راهید!


ای جاده های گم شده در مه!


ای روزهای سختِ ادامه!


از پشت لحظه ها به در آیید!


ای روز آفتابی!


ای روز آمدن!


ای مثل روز، آمدنت روشن!


این روزها که می گذرد


هر روز، در انتظار آمدنت هستم!




(قیصر امین پور)

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۵۵ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

سرخ ‌رو باش از این عشق و سرافراز بمان . . . راه عشق است که همواره شود از خون ، رنـگ!


 


سر خود را مزن اینگونه به سنگ،


دل دیوانه‌ی تنها ، دل تنگ!!


منشین در پس این بهت گران


مَدَران جامه‌ی جان را، مَدَران!!


مکن ای خسته در این بغض درنگ..


دل دیوانه‌ی تنها، دل تنگ!


پیش این سنگدلان، قدر دل و سنگ یکی‌ست


قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکی‌ست...


دیدی آنرا که تو خواندی به جهان یارترین؛


سینه را ساختی از عشقش سرشارترین...


آنکه می‌گفت منم بهر تو غمخوارترین...


چه دلازارترین شد ، چه دلازارترین...


ناله از درد مکن ،


آتشی را که در آن زیسته‌ای سرد مکن


با غمش باز بمان


سرخ ‌رو باش از این عشق و سرافراز بمان


راه عشق است که همواره شود از خون ، رنـگ


دل دیوانه‌ی تنها، دل تنــــگ . . .



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۵۵ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

انگار مدتی است که احساس می کنم،خاکستری از دو سه سال گذشته ام.این روزها، خیلی برای گریه دلم تنگ است!




انگار مدتی است که احساس می کنم،


خاکستری از دو سه سالِ گذشته ام


احساس می کنم که کمی دیر است!


دیگر نمی توانم هر وقت خواستم


در بیست سالگی متولد شوم


انگار، فرصت برای حادثه از دست رفته است


از ما گذشته است که کاری کنیم


کاری که دیگران نتوانند


فرصت برای حرف زیاد است ، اما...


اما اگر گریسته باشی...


آه ... مردن چقدر حوصله می خواهد


بی آنکه در سراسر عمرت، 


یک روز ، یک نفس، بی حس مرگ زیسته باشی !


انگار این سالها که می گذرد،


چندان که لازم است، دیوانه نیستم!


احساس می کنم که پس از مرگ ،


عاقبت ، یک روز ، دیوانه می شوم !


شاید برای حادثه باید گاهی


کمی عجیب تر از این باشم


با این همه تفاوت، احساس می کنم


که کمی بی تفاوتی، بد نیست


حس می کنم که انگار، نامم کمی کج است


و نام خانوادگی ام ، نیز از این هوای سربی خسته است


امضای تازه ی من ، دیگرامضای روزهای دبستان نیست


ای کاش آن نام را دوباره پیدا کنم


ای کاش آن کوچه را دوباره ببینم...


آنجا که ناگهان، یک روز


نام کوچکم از دستم افتاد،


و لابه لای خاطره ها گم شد


آنجا ، که یک کودک غریبه


با چشم های کودکیِ من نشسته است


از دور لبخند او چه قدر شبیه من است !


آه ، ای شباهت دور!


ای چشم های مغرور !


این روزها که جرأت دیوانگی کم است


بگذار، باز هم به تو برگردم !


بگذار دست کم، گاهی، تو را به خواب ببینم!


بگذار در خیال تو باشم!


بگذار ...


بگذریم!


این روزها، خیلی برای گریه دلم تنگ است !



(قیصر امین پور )


 




برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۵۴ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

عکس بدون شرح (به سوی تو آمدم آخر . . .)

Image By Fotos.Blogfa.Com

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۵۲ توسط:picap موضوع: نظرات (0)