وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی
وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه
وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۵:۱۶ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
با تو الفبای عشق را آموختم
ندای قلب عاشقم را به گوش همه رساندم
به تو و کلبه ی عشقمان بالیدم
تو نیمه ی گم شده ام شدی
حال که این چنین شیفته ی تو ام
باش تا در کنارت آرامش بیابم
حتی برای لحظه ای از من جدا نشو
بدون تو دستم سرد است
بدون تو آغوشم تهی و لبریز درد است
به حرمت عشقمان
به حرمت لحظات زیبایمان
نرو که بی تو من هیچم
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۵:۱۵ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست...؟
چه بگویم با تو ؟
دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ، ننگ که نیست
چه بگویم با تو ؟
که سحرگه دل من
باز از دست تو ای رفته ز دست
سخت در سینه به تنگ آمده بود
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۵:۱۴ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
انتهای آبیم را یک نفر دزدید و رفت
یک نفر از رد پای مانده ام ترسید و رفت
تا به آن دم هیچ کس تنهاییم را باور نداشت
یک نفر با یک نظر تنهاییم فهمید و رفت
کس لبان تلخ من را لحظه ای خندان ندید
یک نفر از تلخی لبهای من خندید و رفت
گریه هایم گونه هایم را همان شب زیر باران خیس کرد
یک نفر از خشکی چشمان من گریید و رفت
خواب بودم خواب هایم آبی آبی شدند
انتهای آبیم را یک نفر دزدید و رفت
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۵:۱۴ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
این روزا عادت همه رفتن و دل شکستنه
درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه
این روزا مشق بچه ها یه صفحه آشفتگیه
گردای رو آینه ها فقط غم زندگیه
این روزا درد عاشقا فقط غم ندیدنه
مشکل بی ستاره ها یه کم ستاره چیدنه
این روزا کار گلدونا از شبنمی تر شدنه
آرزوی شقایقا یه شب کبوتر شدنه
این روزا آسمونمون پر از شکسته بالیه
جای نگاه عاشقت باز توی خونه خالیه
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۵:۱۳ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
باید اینجور نوشت : هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس ، زندگی اجبار است...
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۵:۱۲ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
قاصدک باز اگر برگشتی
و اگر پرسیدت
ز فلانی چه خبر
تو خودت حال مرا می دانی
بوسه بر دستش زن
و بپرس...
قاصدک پر زد و رفت
بالهایش خیس
جمله هایم نصفه
و تو مأیوس شدی
که فلانی
باز نفهمید
که در وادی عشق
حرف زدن ممنوع است !
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۵:۱۲ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی
شاید امشب سوزش این زخم هارا کم کنی
آه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۵:۱۱ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
ده قدم که برداری
از زمان خارج می شوی
ده قدم که برداری
از امپراطوری ماه و خورشید بیرون می شوی
ده قدم
تنها ده قدم که برداری
نه همهمه صدایی و نه تعجبی
ده قدم که برداری
دیگر گذشته ای نمی ماند
ده قدم که برداری...
یا صد قدم
یا هزار قدم...
فرقی نمی کند
هنوز در قلب منی
و هر کجا که بروی
هرگز از قلب من بیرون نخواهی رفت...
" آنتوان دوسنت اگزوپری "
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۵:۱۰ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)