بعد از رفتنت اینها تنها یادگاری های تو در دفتر خاطرات زمستونیم بود که باران دیروز همه را شست . . .
دیروز باران بارید و نقش خاطره ی تو را
از شیشه ی پنجره ی اتاقم شست...
دیروز وقتی زیر باران قدم میزدم
باران جای انگشتان تو را
از لا به لای موهایم پاک کرد ...
جای بوسه ی گرمت را از روی صورتم نیز...
و باد عطر دلنشین تنت را از پیراهنم برد...
بعد از رفتنت اینها تنها یادگاری های تو
در دفتر خاطرات زمستونیم بود
که باران دیروز همه را شست
و حالا دیگر زمستون هم
تو را به یـاد نخواهـد آورد
برچسب: ،
ادامه مطلب