picap

خیمه انس مزن بر در این کهنه رباط ، که اساسش همه بی موقع و بی بنیاد است

برچسب: ،
ادامه مطلب

امتیاز:

بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۴:۱۶ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

من کجا ، هجر کجا ، ای فلک کج رفتار ؟ به همین داغ بسوزی که مرا سوخته ای

برچسب: ،
ادامه مطلب

امتیاز:

بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۴:۱۵ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

چه فارغبال می گشتم درین عالم اگر میشد ، غم امروز چون اندیشه فردا فراموشم

برچسب: ،
ادامه مطلب

امتیاز:

بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۴:۱۵ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

هر که را دیدیم از مجنون و عشقش قصه گفت ، کاش می گفتند در این ره ، چه بر لیلا گذشت

برچسب: ،
ادامه مطلب

امتیاز:

بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۴:۱۴ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

عکس روز

برچسب: ،
ادامه مطلب

امتیاز:

بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۴:۱۳ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

امروز که محتاج توام جای تو خالیست ، فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

برچسب: ،
ادامه مطلب

امتیاز:

بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۴:۱۲ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

لب نهادم به لب یار و سپردم جان را ، تا به امروز به این مرگ نمرده است کسی

برچسب: ،
ادامه مطلب

امتیاز:

بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۴:۱۲ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

ای روزگار لعنتی بیا بازم این از من به تو (خیلی بدی بخدا ولی بدون که بالاخره شکستت میدم)

برچسب: ،
ادامه مطلب

امتیاز:

بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۴:۱۱ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

هرکس بد ما به خلق گوید ما دیده به بد نمی خراشیم ، ما نیکی او به خلق گوییم تا هر دو دروغ گفته باشیم

برچسب: ،
ادامه مطلب

امتیاز:

بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۴:۱۰ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

هر کس به تماشایی رفت به صحرایی ، ما را که تو منظوری ، خاطر نرود جایی

برچسب: ،
ادامه مطلب

امتیاز:

بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۴:۱۰ توسط:picap موضوع: نظرات (0)

نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :

picap

خیمه انس مزن بر در این کهنه رباط ، که اساسش همه بی موقع و بی بنیاد است

من کجا ، هجر کجا ، ای فلک کج رفتار ؟ به همین داغ بسوزی که مرا سوخته ای

چه فارغبال می گشتم درین عالم اگر میشد ، غم امروز چون اندیشه فردا فراموشم

هر که را دیدیم از مجنون و عشقش قصه گفت ، کاش می گفتند در این ره ، چه بر لیلا گذشت

عکس روز

امروز که محتاج توام جای تو خالیست ، فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

لب نهادم به لب یار و سپردم جان را ، تا به امروز به این مرگ نمرده است کسی

ای روزگار لعنتی بیا بازم این از من به تو (خیلی بدی بخدا ولی بدون که بالاخره شکستت میدم)

هرکس بد ما به خلق گوید ما دیده به بد نمی خراشیم ، ما نیکی او به خلق گوییم تا هر دو دروغ گفته باشیم

هر کس به تماشایی رفت به صحرایی ، ما را که تو منظوری ، خاطر نرود جایی

موضوعات

آخرین مطالب

برترین مطالب

مطالب تصادفی

آرشیو

پنل کاربری

عضویت در سایت

پیوندها

لینک های روزانه

لینک های تبادلی

تبادل لینک اتوماتیک

خبرنامه

صفحات وبلاگ