زندگی مردابیاست...که مثالش لجن است...زندگانی،امروز...هدفش قطع من است...
در رگ سرخ حیات
تو بگو سبزه کجاست؟
زندگی مردابیاست
که مثالش لجن است
زندگانی، امروز
هدفش قطع من است
برچسب: ،
ادامه مطلب
مرا دریاب
تو ای تنهاترین شاهد
تو ای تنها در این دنیا و هر دنیا
بجز تو آشنایی من نمییابم
بجز تو تکیهگاه و همزبانی من نمیخواهم
مرا دریاب
تو میدانی که من آرام و دلپاکم
و میدانی که قلبم جز به عشق تو
و نام تو
و یاد تو
نخواهد زد
و میدانی که من ناخوانده مهمانی در این ظلمتسرا هستم
مرا دریاب
که من تنهاترین تنهای بیسامان این شهرم
مرا بنگر.. مرا دریاب
قسم به راز چشمانم
به اقیانوس بیپایان رویایم
به رنگ زرد به رنگ بیوفاییها
به عشق پاک
به ایمانم
به چین صورت مادر
به دست خستهی بابا
به آه سرد تنهایی
به قلب مردهی زاغان
به درد کهنهی زندان
به اشک حسرت روحم
به راز سر به مُهر سینهی اسبم
اگر دستم بگیری و
از این زندان رها سازی
برایت عاشقانه شعر خواهم گفت
همین یک قلب پاکم را
و روح بیقرارم را که زندانیست
به تو ای مهربان تقدیم خواهم کرد
مرا از غربت زندان رها گردان
نگاه بیپناهم بر در زندان تنهایی روح خستهام خشکید
مرا دریاب
مرا دریاب که غمگینم
نسل من جا مانده از تاریخ
نسل من آتشفشان خفته در خاکستر خویش است
نسل من در آستان خفتن و مرگ است
نسل من باروت نم دار است
نسل من یک ناقص الخلقه ست
نسل من خسته ست
نسل من دیگر نمی داند چه باید کرد
نسل من هر جا که ساید دست ، ریشه پوسیده ست
نسل من آوازهایش گم شده
نسل من آوازهای نسل دیگر را مثال طوطی بی مغز می خواند
نسل من در فاصل فرهنگ می میرد
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلألو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود
چیزی به فرو رفتنم نمانده ، چیزی به تمام شدنم نمانده ، در سایه سنگینی که بر روی زندگی ام افتاده ، وزش نابودی را می بینم