بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه مسئله هاست
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۷:۴۱ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود . یه روز مادر شنل قرمزی رو به
دخترش
کرد و گفت :
عزیزم چند روزه مادر بزرگت موبایلش و جواب نمیده . هرچی SMS هم براش میزنم باز جواب نمیده
online هم نشده چند روزه . نگرانشم .چندتا پیتزا بخر با یه اکانت ماهانه براش ببر .
ببین
حالش چطوره .
شنل قرمزی گفت : مامی امروز نمیتونم . قراره با پسر شجاع و دوست دخترش
خانوم کوچولو و خرس مهربون بریم دیزین اسکی .
مادرش گفت : یا با زبون خوش میری . یا میدمت دست داداشت گوریل انگوری لهت
کنه .
شنل قرمزی گفت : حیف که بهشت زیر پاتونه . باشه میرم .فقظ خواستین برین
بهشت کفش پاشنه بلند نپوشین .
مادرش گفت : زود برگرد . قراره خانواده دکتر ارنست بیان .می خوان ازت
خاستگاری کنن واسه پسرشون .
شنل قرمزی گفت : من که گفتم از این پسر لوس دکتر خوشم نمیاد .
یا رابین هود یا هیچ کس
. فقط
اون و می خوام .
شنل قرمزی با پژوی ۲۰۶ آلبالویی که تازه خریده از خونه خارج میشه . بین راه
حنا دختری در مزرعه رو میبینه .
شنل: حنا کجا میری ؟؟؟
حنا : وقت آرایشگاه دارم . امشب یوگی و دوستان پارتی دعوتم کردن .
شنل : ای نا کس حالا
تنها می پری
دیگه !!
حنا : تو پارتی قبلی که بچه های مدرسه آلپ گرفته بودن امل بازی در آوردی .
بهت گفتن شب بمون گفتی مامانم نگران میشه . بچه ها شاکی شدن دعوتت نکردن .
شنل : حتما اون دختره ایکبری سیندرلا هم هست ؟؟؟
حنا : آره با لوک خوشانس میان .
شنل : برو دختره ............ ......... ......... ......... ....
(به علت به کار بردن الفاظ رکیک غیر قابل پخش بود)
شنل قرمزی یه تیک آف
میکنه و به
راهش ادامه میده .پشت چراغ قرمز چشمش به نل می خوره !!!!!
ماشینا جلوش نگه میداشتن اما به توافق نمی رسیدن و می رفتن . تا اینکه یکی
میره جلو سوارش میکنه.
شنل : تو که دختر خوبی بودی نل !!!!!
نل : ای خواهر . دست رو دلم نذار که خونه .
با اون مرتیکه ...... راه افتادیم دنبال ننه فلان فلان شدمون .
شنل : اون که هاج زنبور
عسل بود.
نل : حالا گیر نده . وسط راه بابا بزرگمون چشمش خورد به مادرپرین رفت گرفتش
.این دختره پرین هم با ما نساخت ما رو از خونه انداختن بیرون .زندگی هم که خرج داره . نمیشه
گشنه
موند .
شنل قرمزی : نگاه کن اون رابین هود نیست ؟؟؟؟ کیف اون زن رو قاپید .
نل : آره خودشه . مگه خبر نداشتی ؟ چند ساله زده تو کاره کیف قاپی .جان
کوچولو و بقیه بچه ها
هم قالپاق و
ضبط بلند میکنن .
شنل قرمزی : عجب !!!!!!!!!!!! !!
نل : اون دوتا رو هم ببین پت و مت هستن . سر چها راه دارن شیشه ماشین پاک
می کنن .
دخترک کبریت فروش هم چهار راه پائینی داره آدامس میفروشه .
شنل قرمزی : چرا بچه ها به این حال و روز افتادن ؟؟؟؟
نل : به خودت نگاه نکن . مادرت رفت زن
آقای پتیول شد .بچه مایه
دار
شدی . بقیه همه بد بخت
شدن .
بچه های این دوره و زمونه نمی فهمن کارتون چیه .شخصیتهای محبوبشون شدن
دیجیمون ها دیگه با حنا و نل و
یوگی و ....خانواده دکتر ارنست حال نمی کنن .ما هم مجبوریم واسه گذران زندگی این کارا رو بکنیم آخه
این چه
زندگی شده.
اینم اون داستان همیشگیه شنل قرمزی
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۷:۳۹ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
من زنم! .....
خلق شده ام .....
نه برای آرامش مردان ....
نه برای تکاملشان .....
نه برای پر کردن تنهایی شان .....
نه برای لذت و شهوتشان .....
من زنم !
خلق شده ام که فریب دهم و حکومت کنم قوی ترین مردان جهان در دستان
کوچک و ظریف من همچون موم بی اراده و شکل پذیرند .....
من زنم !
زیبا و دلفریب و معصوم گوئی از دنیا هیچ نمی دانم جز عشق اما در
درون ....
سیاستمدار و ویرانگر ....
دور اندیش و متفکر ....
خشم آلود و جنگ جو ...
من زنم !
اما افسوس!
افسوس که خدائی که مرا آفرید مرد!
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۷:۳۸ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
با گریه های یکریز
یکریز
مثل ثانیه های گریز
با روزهای ریخته
در پای باد
با هفته های رفته
با فصل های سوخته
با سال های سخت
رفتیم و
سوختیم و
فرو ریختیم
با اعتماد خاطره ای در یاد
اما
آن اتفاق ساده نیفتاد ...
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۷:۳۷ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
من به این مهر سکوت
من به این تاریکی
من به ما
من به فرسودگی ذهن خودم معترضم
که چرا ... شوق آغاز مرا
و منی چون من را
ز خودم دزدیدند !
به کجا بر گردم ؟
حق برگشتن را
ز تنم دزدیدند ...
سفر آیینه هم رنگی نیست
خواب رنگین مرا دزدیدند...
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۷:۳۶ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)
خود را اگر چه سخت نگه داری از گناه
گاهی شرایطی است که ناچاری از گناه
هر لحظه ممکن است که با برق یک نگاه
بر دوش تو نهاده شود باری از گناه
گفتم : گناه کردم اگر عاشقت شدم ...
گفتی تو هم چه ذهنیتی داری از گناه !
سخت است این که دل بکنم از تو ِ از خودم
از این نقش کشیدن اجباری ِ از گناه
بالا گرفته ام سر خود را اگر چه عشق
یک عمر ریخت بر سرم آواری از گناه
دارند پیله های دلم درد می کشند
باید دوباره زاده شوم - عاری از گناه -
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت:
۰۳:۰۷:۳۵ توسط:picap موضوع:
نظرات (0)