دعـــا میکـــنم
زیر این ســقف بلـــند
روی دامان زمــــین
هـــر کجا خسته شدی
یا کــه پر بسته شدی
دســتی از" غـــیب" به دادت برسد
می گویند عشق آن است که به او نرسی...
و من می دانم چرا ...!
زیرا در روزگار من،
کسی نیست که زنانه عاشق شود
و مردانه بایستد...
بی تو خاکسترم
بی تو ای دوست
بی تو تنها و خاموش
مهری افسرده را بسترم
بی تو در آسمان اخترانند
دیدگان شررخیز دیوان
بی تو نیلوفران آذرانند
بی تو خاکسترم
بی تو ای دوست
بی تو این چشمه سار شب آرام
چشم گرینده آهوان است
بی تو این دشت سرشار
دوزخ جاودان
بی تو مهتاب تنهای دشتم
بی تو خورشید سرد غروبم
بی تو بی نام و بی سرگذشتم
بی تو خاکسترم
بی تو ای دوست
بی تو این خانه تاریک و تنهاست
بی تو ای دوست
خفته بر لب سخنها است
بی تو خاکسترم
بی تو
ای دوست
(محمود مشرف آزاد)