ای خدا من به کسی کاری ندارم ولی زخم از همه خوردن شده کارم
از غریب و کسی که وصله جونه پشت پا خوردن و مردن شده کارم
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد باعث رنج و فریبم نمی شد
بعضی ها قیده همه چیرو زدن بعضی ها اسیر اقبال بدن
اون بالا نشستی گوش کن ای خدا چه عذابیه به دنیا آمدن
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد باعث رنج و فریبم نمی شد
آخه هوشیاری غم بزرگییه کاشکی هوشیاری نصیبم نمیشد
هر کجا پا میزارم هر جا که میرم پیشه چشمام میبینم حلقه داری
ای خدا من خودمم هیچ نمیدونم چرا هر گل پیش چشمام میشه خاری
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد باعث رنج و فریبم نمی شد
آخه هوشیاری غم بزرگییه کاشکی هوشیاری نصیبم نمیشد
مرگ تدریجی شده هستی برام نقش خنده دیگه مرده رو لبام
ای خدا هر کسی از راه می رسه می کنه چاه دو رنگی پیش پام
کاشکی هوشیاری نصیبم نمی شد باعث رنج و فریبم نمی شد
آخه هوشیاری غم بزرگییه کاشکی هوشیاری نصیبم نمیشد
ماه در اوج آسمان میرود
و ما در گوشهای از شب
همچنان به گفتوگوی دستها
گوش فرا دادهایم و ساکتیم
و در چشمهای هم، یکدیگر را میخوانیم
و در چشمهای هم، یکدیگر را میبخشیم
و من همهی دنیا را در چشم او میبینم
و او همهی دنیا را در چشم من میبیند
و ما در چشمهای هم ساکتیم
و در چشمهای هم میشنویم
و در چشمهای هم، یکدیگر را میشناسیم
>