picap picap .

picap

دیگر من از آسمـان سخت نــومید . . . نـومیـد نــومـیـدم ای دوسـت !



من از آسمان سخت نومیدم ای دوست


نومید نومید !


می دانی ؟


اینجا نباریده دیری ست ، باران


نتابیده خورشید


نروییده دیگر نهالی


زمین پوک و خالی ست


نه از بوته ی خشک خاری پناهی


نه بکشت زاری گواه از شیاری


من از آسمان سخت نومیدم ، آری !


بر این دشت خاموش دریاد داری ؟


چه گل های نازان پاکی


چه آزاد سروی ، چه تاکی !


چه بادی ، که سرمست ...


چه بیدی ، که بی تاب


چه آهوی مستی که در بیشه ی خواب


چه خوابــی !


بر این دشت خاموش ، در یاد دارم


که مرغان سرود سفر ساز کردند


هوا سخت تاریک و نامهربان شد


تو گفتی که فریادی از دشت بر آسمان شد


پس آن گاه ، در یاد دارم ، خزان شد


چه گل ها که بر خاک عریان فرو ریخت !


چه گل ها که غمناک ، برخاک !


نه از سرو دیگر نشان ماند ، نز تاک دیگر


نه از آسمان شکوهنده ی پاک ...


دیگر من از آسمان سخت نومید


نومیـد نومیـدم ای دوسـت



برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۱۲:۰۸ توسط:picap موضوع: نظرات (0)