* و زخم های من همه از عشق است ، عشق *
تمام عمر آدمی
همیشه بر سر و به پای بغضی کهنه و تازه ، تباه می شود
لجاجتی سمج وازار دهنده !
با این که می بیندش اما غرور لامصب اجازه نمی دهد
که کمی تا قسمتی آفتابی شود
بعد از گذشت این همه سال هنوز
زخم همان است و بغض همان...
نه این که مهر و محبتی در کار نباشد
که از قضا هست!
اما فقط در خلوت من با خود
نه رو در روی * او *
عجب !!
خوب به خاطر دارم آن روز خاطره را
که شانه های مردی مهربان
چگونه از هجوم گریه لرزید و لرزید
گفتم: گریه ات را ندیده بودم عزیز !
گفت: می بینی
و دیدم که تنها عشق است که این چنین
زخم کاری می زند
* و زخم های من همه از عشق است ، عشق *
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: