picap picap .

picap

در این ساحل که من افتاده ام خاموش ......... غمم دریاست ، دلم تنهاست




به پیش چشم من تا چشم یاری میکند ، دریاست


چراغ ساحل آسودگیها در افق پیداست


در این ساحل که من افتاده ام خاموش


غمم دریاست ، دلم تنهاست


وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست !


خروش موج با من میکند نجوا :


که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت....


که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت ....


مرا آن دل که بر دریا زنم نیست


ز پا این بند خونین برکنم نیست


امید آن که جان خسته ام را


به آن نادیده ساحل افکنم نیست





برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۰۸:۵۱ توسط:picap موضوع: نظرات (0)