کاش می دانستی بی تو باز هم ، منو این جاده و برگ در ختان همگی تنهاییم...
باز هم این دل من ، در گذر از جاده ی باریک ، پر از تنهاییست
اما جای تو خالیست ...!
من در این تنهایی با جاده سخن میگو یم
با درختان تنومند که به تن دو خته اند پیرهن سنگ زمان
سر بر افراشته و خسته از این بی نامی
شاخ و برگی به تن آویخته اند
که به آن برگ خزان ،خاطرات همه ی رهگذران دوخته اند
هک شده بر دلشان اشکهای من تنها که از آن تنهایی می گذرم
کاش بودی و امیدی به دل تنگ منو جاده ها می دادی
کاش می دانستی بی تو باز هم ، منو این جاده و برگ در ختان همگی تنهاییم
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: