picap picap .

picap

ورقی خشک و مچاله به لب پنجره ی تنگ قفس . . .

Image By Fotos.Blogfa.Com

 

 

مثل یک قطره ی آب

مثل یک قطره به سوی تو چکیدم

و تو را غربت رعد وجودم لرزاند

و چنان موج صدایم به سکوتت تابید

که تو فریاد زدی

لیک گوشی نشنید

و من اندازه یک قطره به قلبت خوردم

لیک آواز مرا جز خودم هیچ کسی گوش نداد

آسمان قلبت ابر پر باران گشت

و من از چشم تو بر گونه ی تو غلتیدم

و از آنجا به سر نامه ی ننوشته ی خود

که در آن حادثه ها می لرزید

و کلامش همه معراج جدایی ها بود

 من از آن قلب تهی به سر نامه ی غمگین جدایی رفتم

و در آن لحظه چنان خشکیدم

که دگر قطره نبودم

ورقی خشک و مچاله به لب پنجره ی تنگ قفس بودم و بس

و تو یادی خاموش در میان قلبت

 قطره ای تازه چکید

وای بر من که چنان لرزاندم

و چنین گشتم تنها ماندم

وای برمن ...



برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۰۶:۵۴ توسط:picap موضوع: نظرات (0)