picap picap .

picap

. . . کاش قلبم خانه بود

قلبم کاوانسرایی قدیمی است

همه می آیند و میروند و هیچ کس نمی ماند

هیچ کس نمی تواند بماند

که مسافر خانه جای ماندن نیست

می روند و جز خاک رفتنشان چیزی برای من نمی ماند

کاش قلبم خانه بود

خانه ای کوچک

و کسی می آمد و مقیم می شد

می آمد و می ماند

و زندگی می کرد سال های سال شاید . . .

هر بار که مسافری می آید

کاروانسرا را چراغان می کنم

و روغن دان قندیل را پر از عشق

هر بار دل می بندم و هر بار فراموش می کنم

که مسافر برای رفتن آمده است نه ماندن ...



برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۳:۰۶:۴۴ توسط:picap موضوع: نظرات (0)